قصاص بوسه
نویسنده: سیدمحمدعباس زاده(یکشنبه 87/4/16 ساعت 1:54 عصر)
خالد قسری زنی را در کوچه دید و از روی هوس و شهوت آن زن را گرفت و بوسید زن ناراحت و خشمگین به خدمت پیامبر رسید و شکایت کرد رسول خدا کسی را به دنبال قسری فرستاد وقتی خالد آمد پیامبر حقیقت ماجرا را از او جویا شد خالد به گناه خود اعتراف کرد و گفت اگر این زن میخواهد قصاص کند حرفی نیست بیاید قصاص کند.(اوهم مرا ببوسد) از حرف او پیامبر به خنده آمد و از خالد خواست که دیگر این کار را تکرار نکند و او را بخشید.
شوخی پیغمبر
نویسنده: سیدمحمدعباس زاده(یکشنبه 87/4/16 ساعت 1:48 عصر)
مردی مادر پیر خودرا در سبدی میگذاشت و به این طرف و آن طرف میبرد .یک روز در راه پیامبر آنها را دید و به پسر گفت مادرت را شوهر بده آن جوان عرض کرد قربانت شوم مادرم پایش لب گور است دیگر از او گذشته است مادر پیر که از سخن پیامبر خوشش آمده بود گفت :خفه شو تو بهتر میدانی یا جناب پیغمبر در مقابل حرف پیغمبر حرفی نیست!!!!!
برای ملاقات با حضرت مهدی(عج) روش های متعددی وجود دارد در اینجا با دوروش ملاقات با آن حضرت آشنا میشویم.
1- حضرت مهدی میفرمایند:هرکس در ابتدای صبح بر امام حسین گریه کند و در هنگام غروب نیز این کار را تکرار کند و این امر را استمرار بخشد از دنیا نمیرود تا اینکه من به دیدنش روم.
2-یکی از علمای برجسته میگوید: برای ملاقات با حضرت صاحب الزمان هر کس این آیه قرآن را 40 شب 100 مرتبه بخواند به این مهم دست خواهد یافت. یکی از شاگردان آن عالم میگوید: من 40 شب 100 مرتبه این آیه را خواندم ولی امام زمان را ندیدم استادش به او گفت وقتی از پله های محل کارت پایین می آمدی یک جوان خوبرو را دیدی که به تو سلام کرد وتو جوابش را دادی آن فرد امام زمان بود شاگردش گفت بله چنین اتفاقی برایم افتاده است و از اینکه اغا را نشناخته است سخت اندوهگین شد .
و آن آیه این چنین است:
و قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و جعل لی من لدنک سلطان نصیرا
در این آیه منظور از سلطان نصیرا امام زمان است .
شب جمعه
نویسنده: سیدمحمدعباس زاده(شنبه 87/4/15 ساعت 10:32 عصر)
شب های جمعه هوای دیدنت این دل زار رو هوایی میکنه
پابه پای عاشقای خسته دل هی داره نوحه سرایی میکنه
عمری این درو اون می زنم تا ببینم قد و قامت تو رو
چه کنم اگه برای یک نظر نداره چشام لیاقت تورو
هر شب جمعه به عشق دیدنت میگیرم سرغت از آسمون
باز کبوتر دل خسته من میره تا صحن و سرای جمکرون
ما باید دستامون به هم بدیم تا غمی تو دله مولا نمونه
مبادا کاری کنیم که لحظه ای مهدی فاطمه تنها بمونه
نظرت رو بنویس
مو
بر پهنه دل عکس تو آویخته است
عشق تو به آب و گلم آمیخته است
گویند که وقتی تو بیایی مهدی
موهای تو روی شانه ات ریخته است
ابروی پیوند
مبادا در به رویم بسته باشد
دل پاک تو ازما خسته باشد
مبادا هجرو زنجیر فراقت
چنان ابروی تو پیوسته باشد
خر ناز
نویسنده: سیدمحمدعباس زاده(شنبه 87/4/15 ساعت 6:17 عصر)
یک خر نازی داشتم
ینجه پیشش گذاشتم
خره ینجه رو خردش
دزده اومو بردش
تو ای دزد ناغلا
خرو رو بردی کجا
چشمات کور شه ایشالا
اگر گیرت بیارم
باباتو در میارم
من با این خر حیون
صبح ها میرفتم میدون
اگر چنگم بیفتی
میندازمت به زندون
ایشالا
خر ما میکرد عرعر
همسایه ها شدند کر
دزد بی انصاف اومد
خرمو دزدید بی خبر
یکی از عجایب جام جهانی2006 و شاید تمام جام جهانیهای گذشته، مسابقه بین تیمهای پرتغال و هلند بود. این بازی، بیشتر به جنگهای ستارگان شبیه بود تا یک مسابقه فوتبال، به طوری که شانزده کارت زرد و چهار کارت قرمز توسط داور صادر شد و این در حالی است که برخی معتقدند، داور با تساهل کارت داده، و الا باید تمام بازیکنان و مربیان و نیمی از تماشاچیان را از ورزشگاه اخراج میکرد! در هر حال، پرتغال بعد از 96 دقیقه زد و خورد نفسگیر، توانست یک بر هیچ از سد هلند عبور کند و به مرحله بعد برود.
در همین راستا، فیگو، کاپیتان تیم ملی پرتغال، بعد از این برد شیرین، تلگرامی را برای حسین کعبی فرستاد که عینا در زیر میآید:
خط نقطه خط خط نقطه نقطه
خط نقطه نقطه خط خط نقطه خط نقطه نقطه نقطه... .
(ترجمه از مورس)
از: لوئیز مدیرا فیگو
به: حسین کعبی
آقای کعبی عزیز، به نمایندگی از اعضای تیم ملی فوتبال پرتغال، از جنابعالی و تمام بازیکنان تیم ملی ایران متشکرم. ما مطمئن هستیم اگر اردوی رزمی ـ دفاعی نود دقیقهای که با شما داشتیم، نبود، ما به هیچ وجه از پس هلندیها برنمیآمدیم. شما و دوستانتان با اعمال برخی از حرکات رزمی، به ما فهماندید که فوتبال یعنی چه و آن بازی برای ما به منزله یک مانور نظامی بود که هرچند سخت بود، ولی باعث پیروزی ما در جنگ واقعی در مقابل هلندیها شد. متشکرم و تا آخر عمر، ردِ لگد شما روی صورتم را به نشانه دوستی و سپاسگزاری، حفظ خواهم کرد.
زمینخورده شما ـ فیگو
شدم معتاد تریاک
بریز فرغون و فرغون بر سرم خاک
شدم معتاد تریاک
الان که لوله لولم
کشیدم فول فولم
همش دنبال لولم
خدا چه کنم چکاربکنم
خدا طاقت ندارم
جوانی طیب این کوچه بودم
حالا شیره ایم من
همه لاتها به پیشم جوجه بودند
حالا شیره ایم من
معروف به اصغر ساتوری بودم من
حالا شیره ایم من
جوانی کله شق و زور بودم من
حالا شیره ایم من
چطور بود؟
یه دل دارم
نویسنده: سیدمحمدعباس زاده(جمعه 87/4/14 ساعت 6:36 عصر)
یه دل دارم تو عالمین
اون دلمم مال حسین
هرجا برم جار میزنم
عشقمه بین الحرمین
توی کلاس عاشقی
اسم مارو آغا نوشت
کلاس درسو مشق عشق
بهتر از باغ بهشت
اون روزی که خدای ما
آفریده گل مارو
عشق حسین حیدرو
با گل و آب ما سرشت
کرببلا کرببلا
کرببلا کرببلا
لطفا ما را از نظر خود بهره مند سازید
من با این ضعیفی و نا توونیم
که گناه نکرده اسیرو زندونیم
به خدا دلم فقط به این خوشه
مهره زهرا خورده روی پیشونیم
دلخوشیم اینه برای فاطمه
فاطمیه دل من پر از غمه
بسکه تو روضه میرم دلم میشه
بیت الاحزان خراب فاطمه
نظر یادتون نره یه وقت
لیست کل یادداشت های این وبلاگ